کجایی؟؟؟
یک کلمه نیست
گاهی خیلی معنی دارد...
کجایی یعنی چرا نیستی؟
چرا سراغم نمیای؟
چیکار میکنی؟
دلم تنگ شده!
یعنی برام مهمی. . .
یعنی بیادتم . .
یعنی نگرانتم . .
یعنی....!
حالا بگذریم نگفتی الان کجایی؟؟
"نمیدانم" کجایی؟
چندان هم دور نیستی ؛
فقط به اندازه ی یک نمیدانم از من فاصله گرفته ای !
آری ، “نمیدانم” کجایی ؟
میدانم در آن سوی خیالـ من کسی است که برایـ او مینویسمـ..
او آرامـ می آید...
و می بیند....
و می خواند....
و می رود.....
همین کافیـ است!!!!
مگر عاشقـ از معشوقـ چه میخواهد؟؟؟؟
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی کم می آوری
دست هایی را که مردانگی شان امنیت می آورد
و شانه هایی را که استحکام آغوششان
لمس آرامش را به همراه دارد.
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی...پناه ببری...ضعیف باشی
دست خودت نیست
زن که باشی
گهگاه حریصانه بو میکنی دستهایت را
شاید عطر تلخ و گس مردانه اش
لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد
.
.
.
دست خودت نیست
زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی.
"سپیده مراقی"
زندگی شاید
افروختن سیگاری است،
در فاصله ی رخوتناک دو
هم آغوشی ... !
(فروغ فرخزاد)
دلم میخواد وقتایی که گریه ام می گیره
خدا بیاد پایین،
اشکامو پاک کنه
بگه آدما اذیتت میکنن؛
بیا بریم پیش خودم . . .
دوری و دوستی کدام است...؟
افسانه ها را رها کن
فاصلــــــــــــــــــــــــه هایند که "عشـــــــــــــــــــــــــــــــــق"را میبلعند
من اگر نباشم
دیگری جایم را پر میکند
به همین ســــــــــــــــــادگی..
مـی گوینـــد....
هـر وقــت دلـــت گرفــــــــت سکـــوت کـن
ایـن روزهــا....
هیــــچ کـس معنــای دلتنگـــ ـــی را نمـی فهمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
فـاصلـــ ـــ ـــه بـرای مـــــــــ ـــــن
یعنــــی.......
فـریـــــــــــــــــــــــــــاد
آرزوهـــــ ــای محـــــــــالـی که
صـــــــــــــ ـــــــــــــدای ش
لحظـــــــــــــه هـایـم را پــــر از
هــوای اشکـــــــــــــــــــــــــ و دلتنگـــ ـــ ــــی مـی کنـــد