عشق یا عادت

امروز دوسم داشته باش ..... شاید فردایی نباشه!

عشق یا عادت

امروز دوسم داشته باش ..... شاید فردایی نباشه!

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای دیدن
 
 یک پنجره برای شنیدن
 
 یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
 
 در انتهای خود به قلب زمین می رسد
 
 و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
 
 یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را
 
 از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
 
 سرشار می کند
 
 و می شود از آنجا
 
 خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد
 
 یک پنجره برای من کافیست

ای کاش زندگی را...

جهان به تصادفی زاده شد
 و به تصادفی خواهد مرد
 و من رها شده ام در بادها.
 من
 فرشته ی کودک خوش گمانی بوده ام
 در پی سیمرغی بی نشان
 که نشانی خانه ام را گم کرده ام
 ...
 ای کاش زندگی را مجال مردنی بود

نگران نباش...

نگـــــــران نباش،
" حــــال مـــن خـــــوب اســت " بــزرگ شـــده ام ...
دیگر آنقــدر کــوچک نیستـم که در دلـــتنگی هـــایم گم شــوم!
آمـوختــه ام،
که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش" زندگیست "
آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای " نبــودنـت " تنگ نشـــود . . .
راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خــــــــوب یاد گـــرفتــه ام ...
" حــــال مـــن خـــــــوب اســت " ...خــــــوبِ خــــوب!!

باز تنهایم

 
 
آه خدای بیداری های همیشگی...

باز تنهایم

باز می لرزد پای دل

باز لرزان است دست احساس

باز خواب آلودست کودک اشتیاق ...

باز کفشهای آهنین اراده ام تسلیم زنگار خستگی هاست

باز افتاد جام بلور اتفاق ...و شکست ...

باز من ماندم و راهی بی عبور

چگونه قدم بگذارم بر تکه های شکسته ی دلم ...!

خاطرات

عطرها بی رحم ترین عناصر زمینند! بی آنکه بخواهی میبرندت تا قعر خاطراتی که برای فراموشیشان تاپای غرور جنگیدی!