چـه کـــــــرده ای بــا مــن ..!!؟
کـه ایـن روزهــــــا ،
تــــو را
فـقــط بـه انـدازه ی یـک اشتبــاه مـی شنـاسـم..!!!
تو مالِ مَنی
خودم کشفت کرده ام
تو با "من" می خندی
با "من" گریه می کنی
دردِ دلت را به "من" می گویی
دیوانه !
دلت برایِ "من" تنگ می شود
ضربان قلبت، با "من" بالا می رود
با سکوتم، با صدایم
با حضورم، با غیبتم
تو مالِ منی
چه کسی با یک کلمه
با یک نگاه
دلت را می ریزد؟
بعد، خودش آن را جمع می کند و سَرِ جایش می گذارد؟
چه کسی احساست را تَر و خشک می کند؟
اشکت را درمی آورد
بعد، پاک می کند؟
چه کسی پیش از آن که حرفت را شروع کنی
تا تَهِ آن را نَفَس می کشد؟
دیوانه!
"من" زحمتت را کشیده ام
تا بفهمی
هنوز می توانی
شیطنت کنی، انتظار بِکِشی، تپشِ قلب بگیری، عاشق شوی...
تو، حق نداری خودت را از من و من را از خودت بگیری
تو، حق نداری " خودت " را از " خودت " بگیری
من، شکایت می کنم، از طرف هر دویمان،
از تو...
به تو..