-
خدایا!
چهارشنبه 10 اسفند 1390 08:53
خدایا! کسی را که قسمت دیگریست ،سر راهم قرار مده ،که شبهای دلتنگیش برای من باشد و روزهای خوشش برای دیگری
-
گریه...
جمعه 28 بهمن 1390 10:59
گـریـه ... شاید زبان ضعف باشــد؛ شاید خیلـــی کودکانه... شاید بی غرور ... اما هروقت گونه هایم خیس می شود می فهمم نه ضعیفـم، نـه یک کودکـم؛ بلکــــه پُـــر از احساســــــم...
-
پرواز...
چهارشنبه 26 بهمن 1390 12:28
زندگی چون قفسی است قفسی تنگ پر از تنهایی و چه خوب است لحظه غفلت آن زندانبان بعد از آن هم پرواز....
-
اما....باش
پنجشنبه 13 بهمن 1390 16:14
با توام ای لنگر تسکین ! ای تکان موجهای دل ! ای آرامش ساحل ! با توام ای نور ! ای منشور ! ای تمام طیف آفتابی ! ای کبود ارغوانی ! ای بنفشابی ! با توام ای شور ! ای دلشوره ی شیرین ! با توام ای شادی غمگین ! با توام ای غم ! ای غم مبهم ! ای ... نمیدانم ! هر چه هستی باش ! اما کاش ... ! نه جز اینم ارزویی نیست : هر چه هستی باش !...
-
دلتنگم
چهارشنبه 12 بهمن 1390 17:13
گاه دلتنگ می شوم دلتنگتر از همه دلتنگی ها گوشه ای می نشینم و حسرت ها را می شمارم و باختن ها را، و صدای شکستن ها را... نمی دانم من کدام امید را ناامید کرده ام و کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم که این چنین دلتنگم. دلتنگم، دلتنگ...!
-
خسته ام
سهشنبه 27 دی 1390 15:53
از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ، ز، هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم دیگر از این حصار دل آزار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام تنها و دل گرفته بی زار و بی امید از حال من...
-
عشق یا عادت....
دوشنبه 19 دی 1390 18:20
اگر فقط با دلت عاشق بودی بدون که خیلی به عادت نزدیکه چون دل کارش عاشق شدنه ولی با عقل که عاشق شدی خیلی عشقش نابه .... چون دیگه عقل و دل با هم نمیجنگن و پشت به پشت هم به کوره عشقت هیزم میریزن..... مهم نیست چتر دلت باز باشه یا بسته ... اگه آسمون دلت همیشه واسش ابری بود قشنگه... عادت کردی نگو عاشقم .... همین نازنینا ! دل...
-
سکوتم باش
یکشنبه 18 دی 1390 12:24
گاه سکوت یک دوست معجزه می کند و تو می اموزی همیشه بودن در فریاد نیست....
-
اشتباه
شنبه 17 دی 1390 13:12
اشتبـــاه مــن ایـن بــود .... هــر جــا رنــجیدم ، لبــخند زدمـ .... فــکر کــردند درد نــدارد ، سنــگین تر زدنــد ضــربه هارا
-
دریا
پنجشنبه 15 دی 1390 16:42
عجیب است دریا . . . همین که غرقش میشوی ، پس میزند تو را . . . درست مثل بعضی از آدم ها!
-
دیدار
پنجشنبه 15 دی 1390 15:44
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است؟ غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد...
-
پاسخ عشق
چهارشنبه 14 دی 1390 09:41
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما...
-
دل من سخت شکست
سهشنبه 13 دی 1390 15:59
شیشه ای می شکند ... یک نفر می پرسد : چرا شیشه شکست؟ مادر می گوید: شاید این رفع بلاست . یک نفر زمزمه کرد : باد سرد وحشی ، مثل یک کودک شیطان امد شیشه ی پنجره را زود شکست ... کاش امشب که دلم مثل ان شیشه ی مغرور شکست عابری خنده کنان می امد ... تکه ای از ان را بر می داشت ، مرهمی بر دل تنگم می شد ... اما امشب دیدم ، هیچ کس...
-
جدایی
پنجشنبه 8 دی 1390 15:55
دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند ، با خواندن یک جمله معروف از هم جدا می شوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و ه ر کدام در انتظار دیگری همدیگر را نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از...
-
تو را نمی بخشم..
پنجشنبه 8 دی 1390 15:39
تو را نمی بخشم نه بخاطر اشکهایی که برایت می ریزم. نمی بخشم نه بخاطر روزها و شبهایی که از تنهایی لرزیدم و فرو افتادم. نمی بخشم ات نه بخاطر دلی که روزهاست از دلتنگی جان می دهد. نمی بخشم ات نه بخاطر اینکه رهایم کردی رفتی. تو را نمی بخشم.. تو را نمی بخشم نه بخاطر اشکهایی که برایت می ریزم. نمی بخشم نه بخاطر روزها و شبهایی...
-
ناگفته ها
پنجشنبه 8 دی 1390 15:33
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست نگفتم عزیزم این کار را نکن نگفتم برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده وقتی پرسید دوستش دارم یا نه رویم را برگرداندم حالا او رفته و من تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم
-
غروب
پنجشنبه 8 دی 1390 15:32
خیال نکن اگر برای کسی تمام شدی امیدی هست خورشید از آنجا که غروب می کند طلوع نمی کند دکتر افشین یداللهی
-
هر چه باشی دوست دارم
پنجشنبه 8 دی 1390 11:43
من این شب زنده داری را دوست دارم من این پریشانی را دوست دارم بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار...